جلوگیری از بلوکه شدن پول سهامداران در بورس 

 در پی تعطیلی یک‌هفته‌ای بازار سرمایه پس از آغاز شرایط جنگ و توقف فعالیت صندوق‌های درآمد ثابت، پرسش‌های جدی درباره درستی این تصمیم و تأثیر آن بر اصل نقدشوندگی بازار مطرح شده است.

به گزارش صدای بورس، در پی تعطیلی یک‌هفته‌ای بازار سرمایه پس از آغاز شرایط جنگ و توقف فعالیت صندوق‌های درآمد ثابت، پرسش‌های جدی درباره درستی این تصمیم و تأثیر آن بر اصل نقدشوندگی بازار مطرح شده است. به همین منظور، کانون نهادهای سرمایه‌گذاری نشستی با حضور مصطفی امیدقائمی، مدیرعامل تأمین سرمایه کاردان؛ عزت‌الله طیبی، مدیرعامل سبدگردان کاریزما و میثم فدایی، مدیرعامل گروه مالی آبان برگزار کرد تا ابعاد مختلف این تصمیم و نحوه مواجهه بازار با ریسک سیستماتیک پیش‌آمده مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.

مصطفی امید قائمی:
در بحث توقف بازار باید ابتدا ابعاد بحران را در نظر گرفت. به نظر می رسد، این بزرگ‌ترین بحرانی بوده که بورس ایران از زمان شکل‌گیری‌اش با آن مواجه شده است. همان‌طور که دیدیم، جنگ ابعاد گسترده‌ای پیدا کرد، تعدادی از فرماندهان نظامی به شهادت رسیدند و کل ماجرا به‌صورت کاملاً غافلگیرانه اتفاق افتاد. این وقایع باعث شد با بحرانی بسیار بزرگ روبه‌رو شویم. درواقع، بعد از دوران جنگ تحمیلی، چنین ریسک بزرگی را در بازار تجربه نکرده بودیم. در آن زمان هم بورس به شکل فعلی فعال نبود.
یادم هست که در جریان حادثه ۱۱ سپتامبر، بورس آمریکا هم برای چند روز تعطیل شد و روزی که بازگشایی شد، با افت حدود ۷ الی ۸ درصدی آغاز به کار کرد. در آن زمان، دولت آمریکا حمایت‌های گسترده‌ای انجام داد و از قبل تدارکات وسیعی برای بازگشایی بورس دیده بود تا بتواند تبعات روانی و مالی آن بحران را کنترل کند.
بحث توقف کامل بازار یا بازگشایی آن تصمیم بسیار مهمی است، اما باید میان ابزارها و بخش‌های مختلف بازار تفاوت قائل شد. به‌عنوان‌ مثال، بسته شدن نمادهای صندوق‌های با درآمد ثابت (که درواقع محل سپرده‌گذاری مردم در بورس هستند و رقیب سپرده‌های بانکی محسوب می‌شوند) شاید تصمیم درستی نبود، به‌ویژه در شرایطی که سیستم بانکی کشور باوجود مشکلات سایبری و محدودیت‌های اینترنتی همچنان فعال بود، یا مثلاً در مورد صندوق‌های طلا و ابزارهایی که مستقیماً به سهام مرتبط نبودند، بهتر بود بازگشایی زودتر انجام می‌شد یا حداقل امکانی فراهم می‌شد تا معاملات به‌صورت آفلاین انجام شود تا مردم بتوانند به منابع مالی خود دسترسی داشته باشند.
بخش سهام در آن مقطع تحت تأثیر یک اتفاق بسیار بزرگ و کاملاً غافلگیرانه قرار گرفت؛ اتفاقی که برای بازار سرمایه غیرمنتظره بود و ضرورت داشت تصمیمات مهم و فوری اتخاذ شود. واقعیت این است که ما در میانه جنگ هیچ تصویر روشنی از مدت‌زمان درگیری، احتمال آتش‌بس یا نتایج نهایی نداشتیم. حالا تصور کنید در همان شرایط نمادها باز می‌بودند؛ طبیعی است که سرمایه‌گذاران در فضای آمیخته به اضطراب و بی اطمینانی، تصمیماتی احساسی می‌گرفتند که بعدها با روشن شدن ابعاد بحران، احتمالاً تصمیماتی نادرست تلقی می‌شد.
بر همین اساس، با توجه به پیش‌بینی کوتاه‌مدت بودن بحران و شرایط خاص بازار، تصمیم به توقف معاملات گرفته شد. در بورس‌های دیگر دنیا نیز، هرچند شاید مانند ما با بحران‌های مکرر روبه‌رو نباشند، اما در زمان بروز بحران‌های مشابه تصمیمات اضطراری از این جنس اتخاذ می‌شود؛ برای مثال، انتشار اوراق بازسازی یا محدود کردن موقت معاملات تا بازگشت آرامش به بازار.
البته در چنین شرایطی باید سازوکاری وجود داشته باشد که مردم بتوانند به منابع مالی خود دسترسی داشته باشند. حتی اگر امکان دسترسی کامل فراهم نباشد، باید حداقل امکان برداشت بخشی از سپرده‌ها در صندوق‌های با درآمد ثابت (چه به‌صورت آفلاین یا با سازوکار جایگزین) مهیا شود تا سهامداران احساس نکنند منابعشان در بازار قفل‌شده و نتوانند نیازهای روزمره خود را تأمین کنند.
درنهایت باید گفت حالا که از آن مرحله عبور کرده‌ایم، لازم است برای آینده برنامه‌ریزی دقیقی صورت گیرد تا در صورت بروز بحران‌های مشابه، بازار و نهادهای مرتبط غافلگیر نشوند. به نظر می رسد ارکان قانون‌گذاری و سازمان بورس نیز اکنون به اهمیت این موضوع پی برده‌اند و احتمالاً در حال بررسی و پیش‌بینی سازوکارهای لازم برای مواجهه با چنین شرایطی هستند تا دیگر شاهد غافلگیری در این سطح نباشیم.

عزت اله طیبی:
جزو معدود کشورهایی هستیم که همیشه سایه ریسک‌های سیستماتیک بر اقتصاد و بازار سرمایه‌اش وجود دارد. بخش بزرگی از جامعه هم با بورس درگیر است و بسیاری از موضوعاتی که امروز مطرح می‌کنیم، برای بسیاری تجربه نشده و بخشی هم نیازمند آزمون‌وخطاست. اتفاقاتی که در جنگ اخیر افتاد نیز بخشی از همین فرآیند آزمون‌وخطاست و از سال گذشته و حتی از سال ۹۹، بازار مرتب در حال تجربه و آزمون روش‌های مختلف مدیریت بحران بوده است. تجربه جهانی نشان داده است که نقدشوندگی بازار سرمایه نباید از بین برود. شاید محدود کردن معاملات، دامنه نوسان یا توقف بازار در کوتاه‌مدت به نفع گروهی باشد، اما در بلندمدت باعث می‌شود سرمایه‌گذاران بالقوه اعتماد خود را از دست بدهند و از بازار خارج شوند. از سال ۹۹ تاکنون شاهد ضربات متعددی به بازار بوده‌ایم و بسیاری از افرادی که با مثبت‌های کوچک بازار را ترک کرده‌اند، به‌مرور تعدادشان افزایش‌یافته و کدهای فعال نیز کاهش پیداکرده است.
برخی مواقع واقعاً نیازی نبود که با بازار برخورد تهاجمی داشته باشیم. واقعیت این است که بعد از هفتم اکتبر، وقتی چند بحران ناگهانی رخ داد، می‌شد بازار را کمی بازتر نگه داشت و از کاهش نقدشوندگی جلوگیری کرد. سرمایه‌گذاران خودشان ریسک‌ها را درک می‌کنند و نمی‌توانیم برای جلوگیری از زیان، دارایی‌های آن‌ها را قفل کنیم. همین سرمایه‌گذاران در بازارهایی مثل کریپتو و طلا هم فعالیت دارند و با نوسانات ۱۰ تا ۲۰ درصدی آشنا هستند. کسی که وارد بازار سهام می‌شود، ریسک آن را می‌پذیرد، اما چیزی که برای او اهمیت دارد نقدشوندگی است؛ اینکه بتواند هر زمان که بخواهد بفروشد و دوباره وارد بازار شود.
قسمت مهم این است که نقدشوندگی بازارها حفظ شود. اگر سرمایه‌گذار بداند دارایی‌اش یک یا دو ماه در صف فروش قفل خواهد بود، ممکن است دیگر به بازار برنگردد. به‌جز فعالان حرفه‌ای و نهادهای مالی که وظیفه دارند در هر شرایطی در بازار حضورداشته باشند، سایر سرمایه‌گذاران چنین توانایی یا انگیزه‌ای ندارند، بنابراین نقش بازار در حفظ امکان معامله و نقدشوندگی باید به هر ترتیبی که شده، تأمین شود. در تجربه جهانی، مثلاً پس از حملات ۱۱ سپتامبر، بورس آمریکا برای چند روز تعطیل شد و سپس افت بازار در چند روز جبران شد. در بحران کرونا اما اجازه دادند بازار روند خودش را طی کند و با ابزارهایی مثل توقف کوتاه‌مدت معاملات، دامنه نوسان را کنترل کردند تا بازار بتواند آرامش نسبی خود را بازیابد.
اما در شرایط خودمان نمی‌توانیم دقیقاً همان تئوری را اعمال کنیم. نگاه امنیتی به همه‌چیز داریم و سازمان بورس هم تحت‌فشار است که چرا بازار این‌قدر ریزش کرده است. درحالی‌که سرمایه‌گذاران تازه‌وارد، نسل‌هایی که جنگ را تجربه نکرده‌اند، نمی‌توانند به‌راحتی ریسک‌های غیرمنتظره خارجی را مدیریت کنند و حفظ نقدشوندگی در چنین شرایطی اهمیت حیاتی دارد.
سرمایه‌گذاران وقتی با چنین شرایط بحرانی مواجه می‌شوند، دچار ترس می‌شوند و احتمال دارد بخواهند دارایی‌هایشان را سریع‌تر نقد کنند. بااین‌حال، به نظر من بازار می‌توانست سریع‌تر عمل کند. نگرانی سازمان هم قابل‌درک است؛ بسیاری از نهادهای مالی در تهران مستقر هستند و تهران بیشتر در معرض حملات بود. حفظ جان افرادی که در نهادهای مالی فعالیت می‌کنند نیز بخشی از مسئله بود.
فرض کنید بازار باز بود؛ تریدرها باید در سیستم حضور می‌یافتند و با این شرایط، مدیریت بازار بسیار دشوار می‌شد. به نظر من، در بازگشایی بعد از جنگ می‌شد عملکرد بهتری داشت؛ مثلاً بازگشایی تدریجی با نمادهای بزرگ‌تر و اعلام شفاف بسته حمایتی پیش از بازگشایی.
وظیفه حفظ بازار صرفاً بر عهده سازمان بورس نیست. به نظر من هیأت دولت نیز باید پیش‌بینی‌هایی برای ریسک‌های سیستماتیک داشته باشد.
صندوق‌های حمایتی مثل صندوق تثبیت یا صندوق توسعه نیز باید خریدهای خود را شفاف اعلام کنند؛ مثلاً امروز چه میزان خرید کرده‌اند و در کدام نمادها. یکی از مشکلات عمده این است که حمایت‌ها عمدتاً به نمادهای بزرگ اختصاص می‌یابد و نمادهای کوچک رها می‌شوند. وقتی سازمان بورس یا فرابورس یک نماد را ازنظر بنیادی دارای پتانسیل می‌داند و در بازار اول، دوم یا فرعی پذیرفته می‌شود، نباید بین آن و نمادهای دیگر تفاوت قائل شد.
یک سری مسائل وجود داشته که لازم است برای آن برنامه‌ریزی شود تا سرمایه‌گذاران بدانند در شرایط بحرانی چه اتفاقی خواهد افتاد. طبیعی است که نگرانی‌هایی وجود داشته باشد، مثلاً اگر بازار یک هفته، دو هفته یا حتی یک ماه بسته شود و سپس باز شود، با چه شرایطی بازخواهد شد و چه سازوکاری برای کنترل بازار در نظر گرفته‌شده است. به نظر من، این سطح برنامه‌ریزی حتی در سازمان بورس به‌صورت کامل وجود ندارد.
در تمام دنیا، وقتی بحران سیستماتیک وارد بازار می‌شود، اولین نهادی که وارد عمل می‌شود بانک مرکزی است؛ نهادی که قدرت دارد نرخ بهره را تنظیم کند، اعتبار به سیستم کارگزاری‌ها و نهادهای مالی تزریق کند و در بازار بین‌بانکی کمک کند. نگرانی درباره بازار سرمایه همیشه وجود دارد چون این بازار شاخص اقتصاد است و اولین جایی است که کوچک‌ترین بحران‌ها را تجربه می‌کند. سایر بازارها معمولاً پس از تأثیر بحران بر بازار سرمایه دچار مشکل می‌شوند. به همین دلیل، بانک‌های مرکزی در بحران‌ها بسیار فعال عمل می‌کنند و برنامه‌های از قبل مشخصی دارند.
در مورد صندوق‌ها هم وقتی هفته اول قرار بود صندوق‌های فیکس اینکام بازگشایی شوند، واقعاً نگرانی زیادی وجود داشت؛ هم در خود سازمان بورس و هم در مدیران نهادهای مالی. هدف این بود که همه سفارش‌ها روی سیستم فیکس اینکام به‌درستی اجرا شود و منابع مالی سرمایه‌گذاران محفوظ بماند. حتی برخی بانک‌ها روز جمعه پیام می‌دادند که فردا حق ندارید به پول‌های ما دست بزنید و منابع را کنترل نکنید که نشان‌دهنده حساسیت و اهمیت موضوع بود.
حتی برنامه‌ای بود که به همکاران در سازمان بورس پیشنهاد دادم که سقف برای هر کد در نظر گرفته شود، اما سازمان تصمیم گرفت اجازه دهند تخلیه بازار سریع‌تر انجام شود. هماهنگی بسیار خوبی بین نهادهای مالی و مدیران صندوق‌های فیکس اینکام صورت گرفت و این همکاری باعث شد بازگشایی به شکل مناسبی انجام شود.
یک نکته مهم این است که بحران اخیر صرفاً مختص بازار سرمایه نبود؛ پلتفرم‌های طلا، رمزارزها و حتی برخی بانک‌ها هم تحت تأثیر قرار گرفتند. مردم نیز این موضوع را درک کردند و فهمیدند که این یک بحران سیستماتیک است و محدود به یک بازار خاص نیست، بنابراین فشار روانی کمی کمتر از آن چیزی بود که انتظار می‌رفت.
اگر چنین اتفاقاتی دوباره رخ دهد، زیرساخت‌های آنلاین به‌گونه‌ای فراهم است که بدون به خطر افتادن جان افراد، سیستم‌ها بتوانند به‌صورت آنلاین ادامه فعالیت دهند. همین دلیل باعث شد که صندوق‌های فیکس اینکام سریعاً به تعادل بازگردند و سرمایه‌گذاران بدانند در صورت بحران آینده، این صندوق‌ها بسته نخواهند شد.
به نظر من، در دوره‌های آینده می‌توانیم برای صندوق‌های فیکس اینکام و صندوق‌های طلا سریع‌تر اقدام و نقدشوندگی آن‌ها را حفظ کنیم، اما در مورد سهام باید با توجه به شرایط، بازگشایی انجام شود و از قبل اعلام شود، ضمن اینکه کل سیستم حاکمیتی باید بسته حمایتی خود را شفاف اعلام کرده و به آن پایبند باشد.

میثم فدایی:
همان‌طور که دوستان اشاره کردند، صندوق‌های صدور و ابطالی از فردای جنگ، یعنی از روز یکشنبه، فعال بودند. نکته جالب این است که تمام نهادهای مالی دارای صندوق‌های بزرگ، مثل تأمین سرمایه کاردان، لوتوس و تمدن و حتی صندوق‌های کوچک‌تر، تمام تلاش خود را کردند تا اصل نقدشوندگی حفظ شود و واقعاً هم این اتفاق افتاد. در این صندوق‌ها، خروج سرمایه زیر دو تا سه درصد بود که عمدتاً برای مصارف روزمره سرمایه‌گذاران بوده است. این عملکرد درخشانی برای بازار سرمایه محسوب می‌شود.
صندوق‌ها دو عامل اصلی دارند که نقدشوندگی را تضمین می‌کند: اول، نسبت دارایی‌های نقدشونده؛ تقریباً تمامی صندوق‌های بزرگ بیش از ۴۰ درصد دارایی خود را در سپرده‌های بانکی نگه می‌دارند و می‌توانند به‌راحتی ابطال‌های سرمایه‌گذاران را پاسخ دهند. دوم، ضامن نقدشوندگی است که اکثر صندوق‌های بزرگ دارند.
در مقابل، صندوق‌های ETF سرانه بالاتری دارند و سرمایه‌گذاران آن‌ها معمولاً متخصص‌تر هستند. همان‌طور که اشاره شد، در این صندوق‌ها، تنش و ریسک اولیه یک تا ۲ روز ادامه داشت، اما پس‌ازآن شرایط متعادل شد.
در مقایسه صندوق‌های صدور ابطالی با ETF در جنگ اخیر، صندوق‌های صدور به دلیل باز بودن، ورود پول بیشتری داشتند. همچنین، به نظر من بازگشایی صندوق‌های طلا و فیکس باید هم‌زمان انجام می‌شد، چراکه برخی سرمایه‌گذاران سرمایه خود را از فیکس خارج و قصد داشتند آن را به طلا تبدیل کنند، اما صندوق‌های طلای ما در آن زمان باز نبودند. اگر این بازگشایی هم‌زمان اتفاق می‌افتاد، سرمایه از بازار خارج نمی‌شد.
در مورد بازگشایی سهام، فاصله زمانی لازم بود. تصمیم جمعه بعدازظهر برای بازگشایی شنبه صبح گرفته شد و فاصله بین تصمیم و اجرا تقریباً صفر بود. این امر دو عارضه ایجاد کرد: اول، نگرانی سرمایه‌گذاران نسبت به نحوه بازگشایی و دوم، محدودیت‌های حمایتی موجود که سازمان بورس اعلام کرده بود؛ مثلاً خرید حمایتی تا سطح ۶۰ همت انجام شد، اما دو اتفاق دیگر هم ممکن بود رخ دهد که نیاز به برنامه‌ریزی دقیق‌تر داشت.
یکی از نکات این است که زمان‌بندی حمایت‌ها با شرایط بازار منطبق نبود. مثلاً بازار چند روز دچار پنیک شد و سپس در یک نماد بانکی، ناگهان خرید حمایتی دو همتی انجام شد. این خرید می‌توانست با برنامه‌ریزی دقیق‌تر و به شکل متوازن‌تری در کل بازار صورت بگیرد، نه صرفاً در یک نماد خاص، همان‌طور که آقای طیبی هم اشاره کردند.
یک نکته جالب هم این است که سه رئیس سازمان بورس، در جلسات مختلف، همین جمله را تأکید کردند: دهقان در جلسه سبدگردان‌ها گفت شاخص مثبت کار ما نیست و ما با شاخص سبز عکس یادگاری نمی‌گیریم. قالیباف و عشقی نیز همین موضوع را تأکید کردند که سازمان وظیفه حفظ شاخص ندارد. فشارهای بیرونی وجود دارد و قابل‌درک است، اما بهتر است این فشارها تحمل شود تا تصمیماتی گرفته شود که در بلندمدت برای بازار مسئله‌ساز شود.
۲ تا ۳ روز اول و حتی ۳ الی ۴ روز اول بعد از بحران کاملاً قابل‌درک بود. حتی سیستم‌های تسویه بعضی بانک‌ها برای معاملات کارگزاری‌ها و صندوق‌ها به‌خوبی عمل نمی‌کردند و این طبیعی است؛ اما ادامه بسته بودن بازار بیش از این مدت قابل‌برنامه‌ریزی نیست.
اگر کل تصمیمات سازمان بورس، دستورالعمل‌ها، نظارت‌ها و سیستم‌های اجرایی را کنار هم بگذاریم، فقط حدود ۲۰ درصد آن می‌تواند در شرایط بازار تأثیرگذار باشد و ۸۰ درصد دیگر متغیرهایی هستند که دست سازمان بورس نیست. وقتی چیزی دست ما نیست، وظیفه داریم به‌عنوان یک داور متعادل عمل کنیم.
در مورد زمان‌بندی حمایت‌ها هم همین موضوع صادق است. اگر بخواهیم فکر کنیم که بازار را بیش از سه روز می‌توان بست، باید بدانیم که تعطیلی دو هفته‌ای یا یک‌ماهه عملاً امکان‌پذیر نیست. بازار یک سیستم درهم‌تنیده است: صندوق‌ها، صندوق‌های طلا، شرکت‌ها، تقسیم سود و حتی ۴۰ درصد صندوق‌های بازنشستگی سهامدار هستند که برای پرداخت حقوق به فروش سهام نیاز دارند. اگر بازار بسته باشد، این امکان وجود نخواهد داشت. یک نکته مهم دیگر این است که اثرات تصمیمات بلندمدت از اثرات کوتاه‌مدت اهمیت بیشتری دارد. فشارهای سیاسی و جانبی که به سازمان وارد می‌شود را درک می‌کنم، اما هر کسی که در این جایگاه قرار می‌گیرد باید اثرات بلندمدت تصمیماتش را در نظر بگیرد.

مصطفی امید قائمی:
ببینید، در این مواقع معمولاً بحث بر سر این است که دامنه نوسان را محدود یا باز کنیم. تجربه‌ای که در طول ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته داشتیم نشان می‌دهد وقتی دامنه محدود می‌شود، اثر روانی صف‌های خریدوفروش روی ذهن معامله‌گران بیشتر می‌شود. مثلاً اگر پیش‌بینی شود بازار ۱۰ درصد رشد خواهد داشت، با محدودیت دامنه، صف‌ها شکل می‌گیرند و درنهایت بازار ممکن است به‌جای ۱۰ درصد، ۱۵ یا حتی ۲۰ درصد بالا برود. همین موضوع در افت بازار هم صادق است؛ محدودیت دامنه ممکن است ضرر را به تعویق بیندازد، اما به‌تدریج و با شدت بیشتری رخ می‌دهد.
اگر قرار باشد دامنه نوسان محدود شود، لازم است اعتماد و منابع حمایتی کافی پشت آن وجود داشته باشد، مانند صندوق تثبیت، صندوق توسعه یا حمایت‌های بانک مرکزی. باوجوداین اعتماد و منابع، می‌توان دامنه کمتری اعمال کرد و در همان یکی دو روز اول جلوی ضرر سهامداران را گرفت و اعتماد به بازار را حفظ کرد. نظر من هم با دوستان موافق است که بهتر بود در بازگشایی، صندوق‌های طلا و صندوق‌های درآمد ثابت به همراه هم در دسترس باشند. حتی اگر صندوق‌های فیکس کاملاً باز نمی‌شدند، می‌شد امکان برداشت برای مخارج روزمره سرمایه‌گذاران را فراهم کرد، همان‌طور که در بحران‌های ورشکستگی بانک‌ها در دنیا هم دیده می‌شود. این نوع تمایزگذاری به سرمایه‌گذاران با منابع محدود کمک می‌کند تا در شرایط بحرانی، حداقل دسترسی به نیازهای ضروری داشته باشند.
درمجموع، باید تدارکات لازم برای دوران بحران دیده شود تا در صورت وقوع بحران، بازگشایی بازار با ترتیب منطقی و همراه با دسترسی به صندوق‌های پس‌انداز و درآمد ثابت انجام شود. ابزارهای پر ریسک نیز مختص کسانی است که آگاهانه ریسک آن را می‌پذیرند و تصمیم‌گیری آن‌ها باید بر اساس حجم ریسک صورت گیرد. حمایت از این سرمایه‌گذاران، حتی در چارچوب ریسک بالا، باعث می‌شود بازار اصلی هم بتواند عملکرد بهتری داشته باشد و نقدشوندگی و اعتماد حفظ شود.

عزت اله طیبی:
به نظر من اولین قدم این است که بتوانیم به‌صورت آزمون‌وخطا جلو برویم، اما صندوق‌ها ظرفیت خوبی دارند تا قوانین و مقرراتشان اصلاح شود و بعد این اصلاحات روی سهم‌های بزرگ و به‌مرور روی کل بازار پیاده شود. یکی از ابزارهای مهم، دامنه نوسان است. مطالعات نشان می‌دهد دامنه نوسان صندوق‌های سرمایه‌گذاری می‌تواند بر مبنای NAV آن‌ها تعیین شود و مدیریت فناوری می‌تواند این تعدیل‌ها را روزانه یا حتی دو بار در روز انجام دهد.
در بحران اخیر، یکی از مشکلات حباب مثبت و منفی صندوق‌های اهرمی بود که خوشبختانه الآن تقریباً برطرف شده و صندوق‌ها زودتر اصلاحات لازم را انجام دادند. با استفاده از دامنه نوسان پویا، می‌توانیم اجازه دهیم صندوق‌ها بر اساس رشد یا افت NAV، دامنه نوسان خود را تنظیم کنند. به این شکل، قیمت‌ها سریع‌تر با واقعیت بازار تطبیق پیدا می‌کنند و فشار روانی روی سهامداران کمتر می‌شود. این روش می‌تواند روی سهام هم به کار گرفته شود. وقتی یک خبر مهم یا افشا رخ می‌دهد، به‌جای اینکه بازار روزها یا هفته‌ها بسته شود، می‌توان با توقف کوتاه (مثلاً ۱۰ تا ۲۰ دقیقه) و سپس تطبیق دامنه نوسان، اجازه داد قیمت‌ها سریع‌تر به تعادل برسند. این کار از ایجاد فشار غیرضروری روی شاخص کل جلوگیری می‌کند.
همچنین تجربه نشان داده که سرمایه‌گذاران خرد در بازار ایران بیشتر از طریق صندوق‌ها وارد می‌شوند و نمی‌توانیم خود را تنها درگیر اعداد شاخص کنیم. اجازه دادن به نوسانات طبیعی بازار، حتی اگر شاخص ۶ تا ۷ درصد یا سهام خاص ۱۰ درصد منفی شود، بهتر از محدود کردن مداوم دامنه و فشار آوردن به بازار است. محدود کردن دامنه و اقدامات حمایتی اغلب به نفع سرمایه‌گذاران بزرگ است و سرمایه‌گذاران خرد ممکن است از این محدودیت‌ها آسیب ببینند.
یکی دیگر از ابزارهای مهم، بازارگردانی و توسعه بازار آپشن‌ها است. این ابزارها می‌توانند به تعادل بازار کمک کنند و فشار روی نهادهای مالی و سازمان بورس را کاهش دهند. با ایجاد مشوق برای بازارگردان‌ها، صندوق‌ها و ناشرین بزرگ می‌توان حجم معاملات را افزایش داد و نوسانات را مدیریت کرد. برای مثال، می‌توان دامنه نوسان صندوق‌های اهرمی را بر اساس NAV به شکل پویا تنظیم کرد تا حرکت روزانه آن‌ها کنترل شود.
در بازگشایی بازار نیز می‌توان به‌تدریج و با محدودیت‌های سقف فروش اقدام کرد. مثلاً به‌جای اینکه یک نفر بتواند ناگهان میلیاردها تومان بفروشد، سقفی تعیین شود که در روزهای اول بازگشایی فقط بخش محدودی از سرمایه قابل‌فروش باشد. این کار باعث می‌شود بحران به‌تدریج تخلیه شود و هیجانات اولیه کنترل شود.
در صندوق‌های درآمد ثابت هم تجربه نشان داد که حتی در روزهای اول بازگشایی، اگر سقف و مدیریت صحیح اعمال شود، خروج منابع قابل مدیریت است و سرمایه‌گذاران می‌توانند بهتر ریسک خود را مدیریت کنند. امروزه سرمایه‌گذاران با این تجربه، تقسیم سرمایه خود بین ETF، صندوق‌های درآمد ثابت و بانک‌ها را بهتر انجام می‌دهند و هیجانات اولیه بازگشایی کاهش‌یافته است.

میثم فدایی:
اقتصاد ما درگیر شوراهای موازی است که تصمیماتی برای صنایع، نرخ محصولات و مواد اولیه می‌گیرند. این مسائل لزوماً ارتباط مستقیمی با بحران یا جنگ ندارد و بیشتر به اصلاحات ساختاری و نگاه سیاست‌گذار مربوط است. ازاین‌رو، باید از حمایت‌های مقطعی و پارتیزانی از بازار دوری‌کنیم، زیرا بازار یک موجود زنده و پویاست. همان‌طور که یکی از کارشناسان در جلسه با آقای دکتر مدنی زاده گفت، «بازار را ول‌ کنید و برای اقتصاد کشور تصمیمات درست بگیرید.» شاخص بازار، باوجود اختلافات جزیی تا حد زیادی وضعیت اقتصاد کشور را نشان می‌دهد. وقتی شاخص پایین است، وضعیت اقتصاد نیز مناسب نیست؛ بنابراین حمایت‌های مقطعی و صرفاً برای افزایش شاخص بعد از بحران، راهکار درست نیست. تصمیمات باید بر مبنای اقتصاد رقابتی و اصولی باشند و به این سؤال کلیدی پاسخ دهند که آیا اقتصاد ما آزاد و رقابتی است یا بسته و دستوری.
یکی از نیازهای فوری، اصلاح زیرساخت‌های نرم‌افزاری بازار سرمایه است. همان‌طور که آقای طیبی اشاره کردند، بحث دامنه نوسان ایستا و پویا اهمیت زیادی دارد. در دنیا دو نوع دامنه نوسان وجود دارد: ایستا: دامنه مشخص و ثابت، مثل ۱۰ و پویا: دامنه کمتر و انعطاف‌پذیر، معمولاً ۲ تا ۳درصد. سامانه معاملاتی فعلی ما قادر به اجرای توقف‌های موقت، محاسبه قیمت میانگین و ادامه معاملات با دامنه نوسان پویا نیست. به‌ویژه در معاملات آپشن، سیستم نیازمند بازنگری جدی است و بسیاری از کارها با تلاش نیروی انسانی و سامانه‌های موازی انجام می‌شود.
نسل دهه هشتادی که وارد بازار شده، با بازارهایی مثل بیت‌کوین و کریپتو آشنا هستند و علاقه‌مند به نوسان بیشتر و ابزارهای متنوع هستند. در بورس ما، ابزارهای مشابه تنها شامل آپشن‌ها و آتی‌ها است. بازار آپشن به دو نیاز اساسی پاسخ می‌دهد: پوشش ریسک که سرمایه‌گذاران می‌توانند ریسک خود را مدیریت کنند و فرصت‌های آربیتراژ و سودآوری بدون ریسک که با استراتژی‌های معاملاتی می‌توان حتی در شرایط نزولی شاخص، بازدهی مناسب کسب کرد. بازار آپشن شمش در بورس کالا که کمتر از دو ماه راه‌اندازی شده، نمونه‌ای از توسعه موفق ابزارهای مشتقه است و حجم معاملات آن روزبه‌روز افزایش‌یافته است. به همین دلیل، تمرکز سازمان نباید صرفاً روی بازار اسپات سهام باشد، بلکه توسعه ابزارهای مشتقه و نهادهای مرتبط باید در اولویت باشد.

شماره ۶۱۲ هفته نامه اطلاعات بورس

کد خبر 539224

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =